قرآن مجید انسان را طى ادوار و مراحل مختلفى بیان میکند که از قدرت و ربوبیت و حکمت بینهایت پروردگار سخن میگوید:
وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْواراً: «1»
وخدا شما را درمراحل و اطوار مختلفى آفرید.
این اطوار و مراحل مختلف به ترتیبى که تقریباً خالق و آفریننده انسان بیان میکند و اولین مرحله و طورش از خاک مرده است، وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً عبارت است از:
1- وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ: «2»
وما تحقیقاً انسان را از عصاره و فرآوردههاى خاک آفریدیم بدون شک نطفه انسان مولود غذاهاى گوناگونى است که از نباتات، گوشت، ولبنیات حیوانات سرچشمه میگیرد، حیوانات هم از نباتات زندگى میکنند، و نباتات هم از خاک مایه میگیرند، براین اساس نطفه انسان که پس از مدتى به صورت انسان درمیآید مولود خاک میباشد، اکتشافات جدید نیز نشان میدهد، عناصرى که زمین دربردارد ازقبیل: آهن، مس، کلسیم، ید و ... عصاره آنها در انسان وجود دارد، و انسان پیوسته به وسیله نباتات و حیوانات از عصارههاى موادخاکى تغذیه مینماید.
2- هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً: «3»
اوست خدائى که بشر را از آب آفرید.
در مرحله و طور دوم میتوان اعلام کرد که انسان از آب به وجود آمده است، زیرا از نظر دانش زیست شناسى انسان به اسفنجى میماند که او را آب فراگرفته است، یک فرد هفتاد کیلوئى پنجاه متر آب دارد و این نسبت ثابت است و غیرممکن است که این نسبت را تغییر داد، بدون این که آدمى دچار ناراحتى نشود، اگر شخصى بیست درصد آب بدنش را از دست بدهد دیگر سلامتى خود را باز نخواهد یافت.
آبِ یاختههاى بدن انسان داراى مقدار زیادى پتاسیم بوده و عملًا فاقد نمک است، ولى آب خارج از یاختهها عملًا پتاسیم ندارد، بلکه داراى مقدار زیادى نمک است و این ترکیب آب خارج از یاختهها جزء به جزء به آب دریائى شباهت دارد که میلیونها سال قبل اولین اشکال حیات و زندگى درآن شکل میگرفت و بعداً وقتى که موجودات آبى به خشکى روى آوردند (دریاى درون) را نیز با خود آوردند، چون بدون آن زندگى براى آنان در خشکى ممکن نبود، این پدیدههاى شگفت انگیز گفته قرآن را که در قرنها قبل در شهرى خالى از علم ودانش نازل شده و به عنوان معجزه الهى و صدق نبوت رسالت پناهى است به ما نشان میدهد وحى و مافوق علم علیمان و جلوتر ازهر دانشى تا قیامت است، قرآن میگوید: اوست خدائى که انسان را از آب آفرید!
3- خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ: «4»
خدا انسان را از علق (کرمى بسیار کوچک شبیه زالو) آفرید.
مرحله سوم آفرینش انسان از علق آغاز میشود، علق در لغت کرمى است که به دیواره رحم میچسبد وبه معناى زالو وحیوان شناور خون خور نیز آمده است.
امروزه هنگامى که اسپرماتوزوئید را زیر میکروسکوپ میگذارند انبوه کثیر کرمکهاى زنده شناورى را مشاهده میکنند که این کرمکها وقتى وارد رحم میشوند مانند زالو به دیواره رحم میچسبند.
علق که به آن کرمک یا اسپرماتوزئید گفته میشود درحدود چهارسانت مکعب است که درهریک ازصد تا دویست میلیون حیوان زنده شناور یافت میشود، این موجودات حیرت انگیز دسته جمعى به قصد رسیدن به اوول (سلول ماده) مسافرت میکنند.
تخم دان یک زن جوان تقریباً شامل سیصدهزار تخمک نارس است ولى از تمام اینها درحدود چهارصد عددشان رسیده و بالغ میشوند.
هنگام قاعدگى، تخمک پس از ترک خوردن کیسهاى که محتوى آن است به روى دنبالههاى لوله کوتاهى که از تخم دان تا زهدان کشیده شده است میافتد، و با حرکت مژههاى لرزان این لوله، خود را به زهدان میرساند.
البته گاهى اتفاق میافتد که دو دانه یا بیشتر تخم ریزى میشود و منجربه نوزادان دوقلو یا سه قلو و گاهى اضافه تر میگردد، و به این ترتیب تخمدان خود را براى پذیرش اسپر نرآماده میسازد.
4- ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ: «5»
سپس خدا نسل بشر را از چکیده و خلاصهاى از آب پست آفرید.
اینک نوبت اسپرهاست که وارد میدان شوند، اسپرها یعنى همان کرمکها و یاختههاى جنسى نر با ماده لزجى همراه نطفه مرد خود را به دهانه رحم میرسانند و پس از رسیدن به داخل رحم ناگهان نبرد شگفتى میان آنان به وقوع میپیوندد.
أَ وَ لَمْ یَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ: «6»
آیا انسان ندانسته که ما او را از نطفه آفریدهایم و اینک ستیزهگرى آشکار است [که به انکار قیامت برمیخیزد].
دراین نبرد عجیب دویست میلیون اسپرم شرکت دارند دویست میلیون اسپرم که باسرعت 15 کیلومتر در ساعت براى تصرف تخمک زن به سوى آن حرکت میکنند و طولى نمیکشد که اولین صفوف اسپرها به جدار تخمک میرسند. ناگهان هزاران کرمک، معشوق خود تخمک را در بغل گرفته و سرخود را به سینه وى میگذارند، این عاشقان بیشمار که دمهایشان به سرعت میجنبد، در زیرذره بین به چمنزارى میمانند که با وزش نسیم موج میزنند و تا زمانى که یکى از کرمکها نتواند خود را در آغوش تخمک فرو برد این عمل هم چنان ادامه دارد.
هراسپرى سعى میکند اولین نفرى باشد که به درون تخمک وارد میگردد، تا این که بالاخره اولین اسپر پوسته را میشکافد و وارد تخمک میشود و به محض ورود دم کرمک قطع شده محل ورود تورم مییابد.
در این موقع پرتوپلاسماى تخمک نیز منقبض گشته مایعى از خود خارج میسازند تا کرمکهاى دیگر نتوانند وارد آن شوند. بنابراین از دویست میلیون اسپر فقط یک اسپر با تخمک میآمیزد و انسان تولید میشود به همین خاطر حضرت حق میفرماید:
آنگاه خدا بشر را از چکیده و خلاصهاى از آب پست آفرید.
5- إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ: «7»
ما انسان را از نطفه مخلوط پدید آوردیم.
دراین مرحله براى آن که انسانى به وجود آید ابتدا باید تخمک یعنى یاخته جنس ماده که یکى از کرمکها را دربرگرفته است وارد رحم میگردد.
تخمک دانه سپیدى است که دویست و پنجاه هزار بار از یاخته جنسى نر بزرگ تر است، ازاین جهت وقتى تخمک با سیل اسپر برخورد میکند یکى از آنها را درخود فرو میبرد و کروموزومهاى سلول تخمک میآمیزد و در نتیجه موجود تازهاى به نام سلول تخم پدید میآید که در اصلاح قرآن امشاج نامیده میشود.
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ (12) ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَکِینٍ: «8»
بیتردید ما انسان را از چکیده و فرآوردهاى از گِفل آریدیم، سپس آن را نطفهاى در قرارگاهى استوار (چون رحم مادر) قرار دادیم.
اگر بهترین اوضاع زندگى براى سلول نر و سلول ماده فراهم باشد قادر به ادامه زندگى نیستند وبه سرعت میمیرند مگرآن که با یکدیگر ترکیب شوند و سلول تخم یا به اصطلاح قرآن امشاج را به وجود آورند.
پس از عمل لقاح سلول تخم (امشاج) شروع به تقسیم مینماید ابتدا به دو سپس به چهار و هشت تقسیم میشود وبه همین روش براثر تقسیمات متوالى تودهاى سلولى به وجود میآید، تقسیم سلولها هم چنان ادامه مییابد تا این که درمرحله بعدى سلولهاى مرکزى متوجه سطح آن میشوند، و به شکل توت فرنگى درمیآید و بعد توده سلولى شکل و قیافه کرهاى میان تهى به خود میگیرد، در مرحله بعدى بخشى از دیواره متوجه داخل میشود و توده سلولى رفته رفته به شکل کیسهاى دولایه درمیآید و درمرحله آخر به تدریج بخشى مرکب از دولایه به وجود میآید، سپس از تقسیم این سلولها و تغییرشکل تدریجى آنها بافتها و اندامها و دستگاههاى بدن ساخته میشود.
در این قسمت به این آیه شریفه که نشان دهنده معجزه بودن قرآن مجید است توجه کنید:
هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى: «9»
اوست ذات مستجمع جمیع صفات کمال، آفریننده (انبوه سلولها) و جداکننده، [آن خداى پیکرسازى که به این سلولها] شکل و قیافه بشرى میبخشد، نامهاى نیکوتر ویژه اوست.
ساختمان این مصالح و موازنهاى که در تهیه اعضاء آن بکار میرود آن چنان شگفت انگیز است که هیچ شباهتى به ساختمان مصالح خانهاى ندارد، اگرچه همانطور که یک خانه از آجرهاى متعدد بالارفته، بدن انسان نیزاز سلولهاى متعدد ساخته شده است ولى همان طور که دکترکارل فرانسوى میگوید:
براى مقاسیه کردن این دو باهم باید خانهاى را فرض کنیم که تنها از یک آجر ساخته شده باشد، تنها آجرى که توانسته است با استفاده از آب رودخانه و نمکهاى معدنى آن و گازهاى جو آجرهاى زیاد دیگرى بسازد و بعد آنها را بدون نقشه معمار و حضور بنّا روى هم بگذارد و دیوارها را بالاببرد و سپس همانها را به صورت شیشه براى پنجرهها و سفال براى سقفها و ذغال براى گرم خانه و آب براى دستشوئیها و آشپزخانه دربیاورد.
خلاصه ساختمان عضوى به افسانههاى پریانى که براى کودکان نقل میشود شبیه است، واین ساختمان عضوى به وسیله سلولهائى انجام میشود که گوئى نماى بناى آینده را از پیش میدانند و به کمک محیط داخلى خود طرح ساختمان و مصالح کار کارگران را آماده میکنند!!
6- پس از تکمیل شدن سلولها یعنى مصالح ساختان جنین انبوه کثیر سلول براى بناى پیکره انسان تحویل رحم داده میشود و در رحم ساختمان جنین آغاز میگردد.
ابتدا این سلولهاى بیشمار به قدرت مطلقه پروردگار از یکدیگر مجزا شده، هرکدام به جایگاه ویژه خود روانه میشوند. سلولهاى مغز، سلولهاى چشم، سلولهاى گوش و .... همین طور هریک، ذراتِ هم عضو خود را پیدا کرده عضوى را تشکیل میدهند و بدین ترتیب پیکرجنین به وسیله سلولها ساخته و پرداخته وصورت بندى میشود.
ساختمان جنین را درسه مرحله ى زیر میتوان خلاصه کرد:
آفرینش توده سلولها یا مصالح ساختمانى بدن یک انسان.
مجزاشدن سلولها از یکدیگر و رفتن هریک به جاى خود.
تصویر وصورت بندى جنین.
این سه مرحله را قرآن کریم در ضمن سه کلمه بیان داشته است:
هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ: اوست خدائى که آفریننده انبوه سلولهاست.
الْبارِئُ: خدائى که جداکننده (سلولها) است.
1- الْمُصَوِّرُ: خداى پیکرسازى که به این سلولها صورت انسانى میدهد.
گلوله کوچکى که درطرف چپ جنین قرار دارد منبع تغذیه جنین به حساب میآید، این گلوله که درخون شناور است عصاره غذا و آب و تنفس را که توسط دستگاههاى گوارشى و اکسیژن تهیه و وارد خون شده است گرفته از راه ناف به بدن طفل منتقل مینماید.
حضرت صادق (ع) در تفسیرآیه شریفه:
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ:» «10»
میفرماید: یعنى: او را در رحم درخوردنى و آشامیدنى و تنفس شریک مادر قرار دادیم.
7- یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ: «11»
شما را درشکمهاى مادرانتان میآفریند، آفرینشى به دنبال آفرینش دیگر درسه تاریکى.
به تدریج سه پرده جنین را دربرمیگیرد، این پردهها ظاهراً یک پوست بیشتر نیستند ولى اگر آن را با میکروسکوپ به دقت نگاه کنیم همانطور که درآیه قرآن ذکر شده است میبینیم که از سه پرده تشکیل یافته است: 1- پرده آم نیوم 2- پرده کوریون 2- پرده آل لان توئید.
آم نیوس: پردهاى است که از نموسطح خارجى جنین حاصل میشود و از اطراف توسعه پیدا میکند تا فضائى به نام حفره آم نیوس در پشت جنین به وجود میآورد و آنگاه درحفره آم نیوس مایع زلالى پدید میآید.
پرده کوریون خارج از پرده ام نیوم قرار دارد و به کمک آن جنین را محفوظ نگه میدارد.
پرده آل لان توئید در ناحیه شکمى جنین است و مربوط به لوله هاضمه آن بوده به جذب غذا کمک میکند.
این پردهها نمیگذارند از ناحیه هوا، نور، آب، باد و دیگر ضربات وارده زیانى به جنین وارد آید، و در فاصله میان پرده آم نیوس و جنین مایعى وجود دارد که هرگاه ضربهاى به شکم وارد میشود، این ضربه به مایع منتقل میگردد و در آن خنثى و مستهلک میگردد.
8- زنده شدن جنین: فَأَحْیاکُمْ
ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ: «12»
سپس او را با آفرینشى دیگر ایجاد میکنیم، پس همیشه سودمند و بابرکت است خدا که نیکوترین به وجودآورندگان است.
پس از پایان صورت بندى جنین، مرحله دمیدن روح فرا میرسد در این هنگام حضرت حق تحوّل شگفت انگیزترى در جنین پدید میآورد، یعنى روح و جان یا به عبارت دیگر حیات دراو میدمد و جنین مرده را زنده میگرداند: فَأَحْیاکُمْ
از این به بعد جنین عادت دارد که انگشت خود را در دهان کند و ازهمین جاست که نوزاد بلافاصله پس از تولد میتواند پستان مادر را بمکد. «13»
مرگ پس از حیات اول: ثُمَّ یُمِیتُکُمْ:
از آیات قرآن مجید و روایات و معارف عقلیه و براهین و دلایل فلسفیه به وضوح استفاده میشود که مرگ که همانند حیات کارحضرت حق است ما را به چاه عدم محض و نیستى و نابودى سرنگون میکند، بلکه میان ما وغیرما و امور غیرلازم، و نهایتاً میان ما و روح و حیات دنیائى ما جدائى میاندازد و بدن ما را براى مدتى هم چون جفت جنین زیرخاک برده و وجود اصلى ما را که تشخص ما به آن است براى مدتى به عالم برزخ که درقرآن مطرح است انتقال میدهد و در اولین لحظه قیامت به اراده حق ذرات جسم خاک شده هم چون انبوه سلولها که در رحم مادر جنین را تشکیل میدهند دوباره به مانند بار اول بدن را سرپاکرده و روح به آن باز میگردد تا به صورت همان انسانى که براى زندگى موقت دنیا آفریده شده بود براى حیات ابدى و زندگى جاوید و سرمدى پا به جهان بگذارد و به مبدأ و ریشه خود حضرت حق بازگردد.
کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ: «14»
همان گونه که شمار را آفرید، پس از مرگ به او باز میگردید.
قرآن مجید و روایات میراندن را بیواسطه یا به واسطه کار خدا میداند، چنانچه حیات بخشى را ویژه حضرت او میشمارد.
اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها: «15»
خداست که جان مردم را هنگام مرگشان به طورکامل میگیرد.
وَ هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ: «16»
وفقط اوست که زنده میکند و میمیراند.
قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ: «17»
بگو: فرشته مرگ که برشما گماشته شده است جان شما را به طور کامل میگیرد.
حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا یُفَرِّطُونَ: «18»
تا هنگامى که یکى ازشما را مرگ در رسد دراین هنگام فرستادگان ما جانش را میگیرند و آنان در مأموریت خود کوتاهى نمیورزند.
وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِکَةُ باسِطُوا أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ ... «19»
اى کاش ستمکاران را هنگامى که در سختیها و شداید مرگاند ببینى درحالى که فرشتگان دستهاى خود را به سوى آنان گشوده و فریاد میزنند جانتان را بیرون کنید ...
حضرت صادق (ع) از رسول خدا روایت میکند که آن حضرت فرمود: زمانى که مرا به معراج بردند فرشتهاى از فرشتگان را دیدم که لوحى از نور در دست او بود و به راست و چپ نظر نداشت، به صورتى حزین به آن لوح توجه داشت. به جبرئیل گفتم: این فرشته کیست؟ گفت: این ملک الموت است که به قبض ارواح اشتغال دارد.
به جبرئیل گفتم: مرا نزدیک او ببر تا با وى سخن بگویم، پس مرا نزدیک او برد به او گفتم: آیا همه آنان که مردند و پس ازاین میمیرند قبض روحشان به دست توست؟
گفت: آرى، گفتم: خودت نزد همه آنان حاضر میشوى؟ گفت: آرى دنیا به آن صورت که خدا برایم مسخر کرده، و مرا نسبت به آن تمکن داده مانند درهمى در دست مردى که است به هر صورت که بخواهد آن را زیر و رو میکند. و هیچ خانهاى در دنیا نیست مگرآن که من روزى پنج بار وارد آن میشوم و به کسانى که برمرده خود میگریند میگویم: براو گریه نکنید، زیرا برعهده من لازم است که به شما بازگردم تا آنجا که یکى از شما باقى نماند! «20»
دراین مرحله توجه شما را به روایتى بسیار مهم از حضرت مولى الموحدین امیرالمؤمنین جلب میکنم که آن حضرت به حقیقتى ضرورى که باید پیش از مرگ مورد نظر هرکسى باشد هشدار میدهد:
«حرام على کل نفس ان تخرج من الدنیا حتى تعلم انه من اهل الجنة هى ام من اهل النار:» «21»
برهرانسانى حرام است که از دنیا بیرون رود مگر این که بداند اهل بهشت است یا اهل آتش.
درک این مسئله به این است که انسان همه امورش را به کتاب خدا و فرهنگ اهل بیت عرضه کند، اگر با این دو منبع اصیل هماهنگ است بداند که اهل بهشت است و حفظ این هماهنگى تا لحظه مرگ براو واجب است، و اگرهماهنگ نیست بداند اهل دوزخ است ولى پیش از مرگ میتواند با توبه و انابه و اصلاح حال و مال، خود را از دوزخ رهانیده و مستحق بهشت الهى میکند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- نوح، آیه 14.
(2)- مؤمنون، آیه 12.
(3)- فرقان، آیه 57.
(4)- علق، آیه 2.
(5)- سجده، آیه 8.
(6)- یس، آیه 77.
(7)- دهر، آیه 3.
(8)- دهر، آیه 2.
(9)- حشر، آیه 24.
(10)- بلد، آیه 4.
(11)- الزمر، آیه 23.
(12)- مؤمنون، آیه 14.
(13)- گذشته و آینده جهان، 52.
(14)- اعراف، آیه 29.
(15)- زمر، آیه 42.
(16)- مؤمنون، آیه 80.
(17)- سجده، آیه 11.
(18)- انعام، آیه 61.
(19)- 93.
(20)- علم الیقین، ج 2، ص 845.
(21)- علم الیقین فیض، ج 2، ص 853